طنز | عصر جدید در عربستان سعودی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، با توجه به اقدامات مثلا اصلاحی اخیر محمد بن سلمان و برگزاری برنامههای مختلف نشاط آفرین برای جوانان، احتمالا در آیندهای نزدیک برنامهای شبیه «عصر جدید» در عربستان روی آنتن خواهد رفت. با هم گوشهای از این برنامه را مرور میکنیم:
مجری برنامه، ابو انسان الولیدانی رو به تماشاچیان میایستد. دشداشهای سفید پوشیده و صندل قهوهای کم رنگ به پا کرده است. میگوید: سلام به همه برادران موحد و خواهران موحدة. امیدوارم که روز خوبی رو تا الان سپری کرده باشید. من انسان ولیدانی هستم و اینجا استودیو عصر حدیثه! (همه تکبیر میگویند) خوب، چون وقتمون محدوده من قوانین رو توضیح میدم و بعد بلافاصله میریم سراغ شرکت کنندهها.
اولین قانون این است که کسی در طول اجرای برنامه حق نداره خودش رو منفجر کنه. امکانات ما واسه جمع کردن کلیه و کبد کف استودیو کمه. انفجار یعنی رای منفی داورها. دوم این که داورها اگه بخوان رای مثبت بدن فریاد میزنن «بالروح بالدم نفدیک یا سلمان» و اگه بخوان رای منفی بدن با فریاد میگن «الموت للرافضیة» بعد از رای هم جای، اما و اگری نیست. لطفا دوستان اعتراض نکنند.
راستی تا یادم نرفته شما دوستانی که اهل کار خیر هستید این کد رو بگیرید: (#۷۵۸*) و بعد گزینهی جنگ با انصارالله رو انتخاب کنید و از یک دلار تا صد دلار هر چقدر خواستید به ارتش قهرمان سعودی! - یکی از داورها پقی میزند زیر خنده - کمک کنید. خوب بریم سراغ شرکت کنندههای عزیز. اولین شرکت کننده، ابوعیِّاش السعداوی از جده. به افتخارشون. (کسی دست نمیزند. همه میایستند و به افتخار شرکت کننده، «لبیک یا بن سلمان» میگویند) خوب ابو عیاش! شما چه برنامهای میخوای برامون اجرا کنی؟
ابوعیاش که با لباس بلند قهوهای به استودیو آمده است جلوی پیراهن و پشت کمرش برجستگی عجیبی مشاهده میشود. بدون استرس و با صدای بلند میگوید: «بسم الله الذی جعلنا من الحمقاء. ما افتخار میکنیم که احمقیم. ما در راه دین خدا احمقیم و از مشرکان هیچ ترسی نداریم. (همه تماشاچیان تکبیر میگویند) من امروز میخواهم کاری کنم که همه شما شگفت زده بشوید. من میخواهم حرکتی کنم که باعث حیرت همه مردم بشود. میخواهم کاری کنم که روح مرحوم بن لادن شاد بشود. میخواهم حرکتی بزنم که مرحوم ابو مصعب الزرقاوی به من افتخار کند و میخواهم کاری کنم ...»
یکی از داورهای برنامه، داریا الاعظمی، با خشم میگوید: «عزیزم چقدر زر میزنی. انجام بده دیگه.»
ابو عیاش: «من امروز میخواهم خود را منفجر کنم.»
ولیدانی: «زهرمار. مگه نشنیدی گفتم انفجار تو استودیو ممنوعه؟»
ابوعیاش: عه! من نمیدونستم. (با دست پس کلهاش را میخاراند) خب حالا تا اینجا اومدم یه سرود مذهبی خوشگل میخونم. اسمش هست: «رافضیها نجساند» چند ثانیه که از خواندنش میگذرد همه گوش هایشان را میگیرند. یکی از داورها به نام شیخ نذیر الکمیلی، اجرایش را قطع میکند و میگوید: «من الان روی صحنه، «لات» رو دیدم: لش و آشغال و تخیلی. شما بهتره همون منفجر بشی. من میخوام به شما رای منفی بدم: با اخلاص!» میایستد و فریاد میزند: الموت للرافضیة.
ابو عیاش بغض میکند: «من میدونستم هیچ استعدادی جز انفجار ندارم. حلالم کنید.» دکمه انفجار را میزند و صحنه میرود روی هوا. گرد و غبار که میخوابد، الولیدانی جلوی دوربین ظاهر میشود و میگوید: «خیلی غم انگیز بود که العیاش عزیز رو از دست دادیم. ان شاء الله از طرف شرکت «انتحار امّت» هدیهای به رسمِ دیه تقدیم خونواده محترم شون میشه.»
یکی از داورها به نام امیر الاحیائی میگوید: «واقعا حیف شد. ای کاش میگفت چند ساله کار انفجار رو انجام میده تا جوونها بتونن الگو بگیرند.»
شیخ نذیر الکمیلی اشکهای چشمش را پاک میکند و میگوید: «دنیا همینه دیگه. به قول شاعر: بِتا فَعَلتَ وَ اَتَت وَ یا افعَلی – وَ نونِ اَقبِلَنَّ فِعلٌ یَنجَلی.
الویدانی با تعجب به شیخ نذیر نگاه میکند و میگوید: «آقا چه ربطی داره؟» و بعد از چند ثانیه مکث ادامه میدهد: «منظور شیخ این بود که دنیا کم ارزشه. خوب بریم تبلیغات رو ببینیم و برگردیم.» (تبلیغات شرکت بسته بندی خرما «اخوان العرفات به جز یاسر» پخش میشود و سپس دوربین دوباره استودیو را نشان میدهد.)
الولیدانی: خوب ما هم چنان با عصر حدیث در خدمتتون هستیم. امروز یه مهمون خیلی نازنین داریم که دوست دارم خودش بگه از سرگذشت عجیبش.
زنی جوان از میان جمعیت بلند میشود. میکروفون را دست میگیرد و میگوید: من رائده هستم. اهل جنوب ریاض. تا چند سال پیش از راه خلاف روزگار میگذروندم، اما بعد از مسئولیت جناب محمد بن سلمان – جمعیت تکبیر می گویند – اوضاعم عوض شد. من زندگیم رو مدیون ایشون هستم.
الویدانی: الان شغلت چیه خواهرم؟
رائده: مشروبات الکلی بسته بندی میکنم. تا چند ماه دیگه هم مادر میشم.
جمعیت همه تکبیر میگویند. الولیدانی ذوق زده میگوید: «به به! به سلامتی. همسرتون کیه؟ کاش میگفتید بیان.»
رائده: «همسرم از نزدیکان محمد بن سلمان هستند. ایشون وقتی دیدند توبه کردهام منو گرفتند.»
الویدانی: «بسیار خوب. بریم سراغ شرکت کننده بعدی: گروه دختران تکفیر!»
چند دختر بچه ده ساله وارد استودیو میشوند. مربیشان کامل مردی سبزه است. نامش ابو مالک. میگوید: «این بچهها میتونن فتواهای جناب ابن تیمیه رو از حفظ بخونند.» چند ثانیه بعد شروع میکنند به خواندن جملات کتاب مجموع الفتاوی ابن تیمیه. جمعیت اشک میریزد. تنها داور خانم، حُسنا ذو لیالی به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد. از جای بلند میشود و دختران تکفیر را در آغوش میگیرد. داوران همه با فریاد «بالروح بالدم نفدیک یا سلمان» رای مثبت شان را اعلام میکنند. اجراء تمام شده است. الولیدانی رو به دوربین دوباره کد (#۷۵۸*) و ضرورت کمک به ارتش سعودی را اعلام میکند و سپس تیتراژ پایانی برنامه پخش میشود: کلیپی از خدمت رسانی بن سلمان به مردم عربستان با آهنگ پس زمینهای از نانسی عجرم!/918/ی702/س
علی بهاری